سلام وکلامی بامدعیان روشنفکری ورئیس کرزی صاحب!
طا هره ابراهیم زاده طا هره ابراهیم زاده

به نام خدا

 

گاهی که برخی از نوشته های پر احساس هم وطنانم را می خوانم سرشار از غرور می شوم و به ملیتی که سال ها با آن (گاهی با سر افکندگی، گاهی با غرور و گاهی با کتمان) زندگی کرده ام افتخار می کنم .اما سؤالی را که در گوشه ی ذهنم همیشه بوده و هست، نمی توانم پاسخ گو باشم.

سؤالی که شاید جان مایه ی بسیاری از مشکلات ما در این دوران باشد: چرا ما نمی توانیم کاری از پیش ببریم ؟ چرا همیشه در ابدای خط هستیم ؟ چرا من نوعی که در دیار غربت ،در بی هویتی، در دریایی از سؤالات و در جو سازی ویرانی یک نسل و یک ملت هستم، نمی توانم جواب سؤالاتم را پیدا کرده و با نگرشی شفاف و به دور از تعصبات و جهالت به خود و کشور و مردمم افتخار کنم .

اخیرا جوانان هم وطن ما قلم فرسایی های خوبی می کنند و برخی سایت های کشورمان بسیار فعال و کا رآمد به فعالیت پرداخته اند و شاید زمان آن رسیده باشد که جواب سوالات منِ مهاجر داده شود . اما به نظر این حقیر مسئله ای است که آن طور که باید به آنها پرداخته نمی شود.

اول اینکه در این روند آگاهی و روشنفکری و تحول، به وضعیت زنان و دختران توجه کمتری می شود و این امر گاهی سبب می شود که برخی دوستان بدون توجه به این مسائل نسبت به کم کاری زنان و دختران اظهار نظر کنند .

اخیرا در سایت جمهوری سکوت نامه خواهری درج شد که با تحسین مواجه گردید و در نظراتی که پیرامون آن گذاشته شد، از دختران مهاجر در ایران گله شد . این حرفها گفته می شود این نظرها داده می شود ولی هیچ کس به دنبال این موضوع نیست که "چرا؟" واقعا چرا زنان در این حوزه کم کارند ؟ البته من می توانم تنها پیام رسان خواهرانی باشم که از نزدیک با آنان بوده ام و زندگی کرده ام .

پاسخ این سوال برمیگردد به همان سؤالی که در ابتدای نوشته ام بیان نمودم.در واقع برای من که یک "دختر مهاجر در ایران" هستم و به قول دوستمان "کانیشکا" که نظرشان را در سایت جمهوری سکوت گذاشته اند،مثلا پروسه فرهیخته شدن در دانشگاه را میگذرانم، هیچ اقدام مؤثری صورت نگرفته است که دل و جگر پیدا کرده و مستقل تفکر کرده و مثلا نوشته ای در رابطه با آنها برای خواندن درج کنم .

 اینجا برای دختران افغانی عملا عرصه ای وجود ندارد که آنها بتوانند خودی نشان دهند . البته نمی خواهم بگویم وضعیت پسران مهاجر بهتر است ،چراکه آنها هم با عمله گی آن هم در سنین پایین آشنا می شوند. در واقع فقر یک طرف مسئله است. مسئله ی دیگر تحقیر شدن و خود کم بینی است . هدف آن نیست که سر این طور گپ ها باز شود، بلکه هدف من بیان حقایقی است که شاید هم وطنان عزیزم در دیگر نقاط جهان با آن آشنایی نداشته باشند یا از کنار آنها به راحتی بگذرند.

به نظر من کم کاری هست ولی نه تنها از سوی دختران مهاجر بلکه از طرف همه ی کسانی که ادعای روشنفکری دارند.اما کتمان نمیکنم که تنها کسی که می تواند بسیار مؤثر در این موضوع باشد جوانان و زنان و بالاخص دختران هستند که با خود آگاهی و خود باوری می توانند هر قله ی نافتح شده ای را فتح کنند.

اما جای گله هم می ماند، از دولت کشورم، از هم وطنان روشنفکر و قلم به دست ،از دولتمردان کشورم ،از خانواده هایمان، از خودمان و از همه ی کسانی که چشم می بندند و حوصله ی دردسر ندارند.می خواهم گله کنم و بگویم شما که می گویید افشار را بازگو کنیم تا نمیرد و عدالت خواهی در جهان مدفون ذهن ها نشود،حالا که می گویید شهید مزاری را زنده نگاه داریم تا پروسه ی عدالت در افغانستان برای این نسل و تمامی نسل ها از نان شب واجب تر شود ،حالا که حرف از وحدت ملی می زنید و حالا که به فرزندان و نسلهای آینده می گویید قومیت عامل جدایی و تفرقه در افغانستان نیست ،یک بار هم بگویید نسل های مهاجرمان را نجات بدهیم . یک بار هم بگویید به دخترانمان عرصه بدهیم  و اجازه دهیم تا آن ترس و احساس محدودیتی که از نسلهای گذشته به آنها به ارث رسیده و در وجودشان نهادینه شده از آنها خارج شود .و اگر این کار را نکردیم از آنها انتظار دیگری جز راه گذشته رفتن را نداشته باشید.

راستی کسانی که مدعی روشنفکری هستند ودم از حقوق زن می زنند، خودشان چقدر به زنان ودختران شان میدان می دهند وچقدر به شعار های خود عمل می کنند وچقدر آمادگی شنیدن حق خواهی همسران ودختران شان را دارند؟

یک سوال اختصاصی از رئیس جمهور محترم آقای کرزی صاحب.

 اما جدای ازاین حرف ها که به عموم بر می گردد باید یک سوال اختصاصی داشته باشم به رئیس جمهور محترم آقای کرزی صاحب:

آقای کرزی!

 شما به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم، لابد از مردم انتظار دارید که به شما اطمینان و احساس نزدیکی کنند . اما می خواهم از شما بپرسم :منِ مهاجر آیا جزء ملت افغانستان هستم یا نه؟ اگر هستم چرا هیچ گاه الطاف شما شامل حال ما نمیشود و ما اینجا احساس می کنیم تکه ای جدا افتاده از ملت افغانستان هستیم ؟در این جا مردم ترجیح می دهند خود را به خطر انداخته و به کشورهای دیگر سفر کنند تا شاید وضعشان بهبود یابد تا این که به افغانستان ،سرزمین خودشان برگردند.چرا جوانان در حال فرار از میهن هستند؟ آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید؟ در مورد وضعیت بد مالی مهاجرین با مصوبات جدید دولت ایران بهتر است سخن نگویم .

آقای کرزی!

وقتی در کنار همسر محترم خود بانوی اول کشور داکتر زینب قریشی، چمبر می زنید وبر گلبرک لبان میرویس جان تان گل بوسه می نشانید وبلبل غزل خوانش می شوید ومست پنجه در زلف حور همسرنوشت خویش می افکنید وخنده کنان برای آینده میر ویس نونورتان آروزو های رنگین کمانی طرح می کنید،آیا یک بار فکر کرده اید که در همان لحظه که جناب عالی وعلیه زینب در چنان لحظه های  آرمانی به سر می برید، مادری مهاجر، کودکش ازآغوشش در میان امواج دریایی درمسیر ناکجا آباد غرق می شود؟

آیا فکر کرده اید که در همان لحظه یی که جناب عالی وعلیه زینب،غزل خوان میرویس جان تان       می شوید،کودک مهاجر، فراق نامه مادرش را وسوگنامه پدرش را در گوش تاریخ پروژاگ می دهد وکسی نیست که مروارید اشک هایش را به خدایش برساند؟

در آخر اینکه آقای کرزی ،هممیهن و هم وطنان مهاجرین را فراموش نکنید،بگذارید ما هم حس کنیم جزئی از ملت افغانستان هستیم.


February 23rd, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها